اتو از آن مردهایی است که کارهایش غیرقابل پیش بینی است. از آنهایی که بعد از کار، بیهوا با عشقش تماس میگیرد و قصد سفر میکند. از آنهایی که احساساتش را کم بروز میدهد ولی گاهی اوقات نیمه شبها هوس میکند برایت غزل بخواند. از آنهایی که خودش را قبول دارد و با یک دست رانندگی میکند و استکان چای را با سلیقه خودش میخرد. از آنهایی که پولدار نیستند، اما هر که آنها را دارد ثروتمند است به گونهای که حتی اگر "نفس باد صبا مشک فشان هم بشود، باز بوی اتو است که ثروت عطاری هاست"